”.•°*غــــــروب عشـــق*°•.”
یک شبی مجنون نمازش راشکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق انقدر مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت یا رب ازچه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ و خون پنهان و پیدایت منم سال ها با جر لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
نظرات شما عزیزان:
طراح : صـ♥ـدفــ |